در جستجوی وصال

  • خانه 

خاطره دومین راهیان نور و اولین خادمی

09 بهمن 1403 توسط یا مهدی

بازهم توی اتوبوسم و دارم برمی‌گردم خونه، بازهم قلبمو بردم گذاشتم جنوب و اومدم، باز هم دلم تنگ شده و شکسته…

دارم برمی‌گردم از سفری که هیچ امید و ایمانی به رفتنم نداشتم…

من معتقدم فقط و فقط و فقط همه ی کارهای راهیان و خادمیمو شهدا خودشون انجام دادن، چون از لحاظ عقلی با شرایط و مشکلاتی که من داشتم رفتنم محال محال بود.

دیگه از رفتن ناامید شده بودم یجورایی قیدشو زده بودم و خودمو آروم‌ و راضی می‌کردم که اشکال نداره بالاخره یروزی میری، الان درس داری، کار داری، شرایطت جور نیست و…
ولی
تو کتم نمی‌رفت نمی‌تونستم دلمو راضی کنم بی خیال شه چون قبل اینکه خودم برم‌ جنوب شهدا قلبمو برده بودن.

من نمی‌تونستم بدون قلبم دووم بیارم…

رفتم گلزار شهدای گمنام شهرمون برای دومین بار در طول عمرم،
خیلی دلم شکسته بود، واقعا از همه چی ناامید شده بودم
خب حق هم داشتم هرکس جای من بود ناامید می‌شد، چون از لحاظ عقلی غیر ممکن بود که من بتونم برم راهیان و خادمی
برای همین رفتم پیش شهدای گمنام تا ازشون گله کنم، تا دردامو به اونا بگم، تا ازشون گله کنم که چرا من انقدر تنها و بی کس و بی پناه و بیچاره ام😔

واقعا فقط برای گله رفته بودم اصلا امید و انتظارشو نداشتم که این آرزوی محالمو بر آورده کنن.
فقط خواستم برم بهشون بگم که هیچکس حواسش به من نیست، که هیچکس منو دوست نداره.

وقتی خوب گریه هامو کردم گله هامو کردم‌، ناله هامو کردم با دلی شکسته تر برگشتم. واقعا باورم نمیشه کمتر از نیم ساعت بعد مشکلم خیلی معجزه آسا حل شد واقعا معجزه بود یه معجزه بزرگ‌ برای من🥰😍
من دختر خییییییلی بد و گناهکاریم طوری‌ که حال خودم از خودم بهم می‌خوره برای همین هیچ وقت انتظار نداشتم خدا، پیامبرا، ائمه و شهدا حاجتمامو بدن ولی بعد از این ماجرا فهمیدم اونا واقعا کریم‌تر از اینن که موقع حاجت دادن گناهکارارو گلچین کنن و کنار بذارن

اونجا از شهدا هر روز بارها و بارها می‌خواستم خواسته‌هامو برآورده کنن حالا با یه ارامش عجیبی برمی‌گردم انگار یکی پشتمه یکی دستامو گرفته
صدای شهدا رو تو گوشم‌ می‌شنوم که بهم می‌گن: دیدی ما ولت نکردیم، دیدی حواسمون بهت هست، ما همیشه باهاتیم ولی تو با گناهات خودتو از ما دور می‌کنی خودتو پاک کن تا حاجتاتو بگیری…تا بیشتر حضور مارو حس کنی
وقتی گناه می‌کنی بین تو و حاجتات فاصله میوفته لطفا گناه نکن 🥺🥺

شهدای عزیزم ترو به خون همرزما و رفیقاتون، تو رو به ائمه، خادمیتونو نوکریتونو دوباره قسمتم کنین تروخداااااا
۱۱/۱/۱۴۰۱

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع, راهیان نور لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

در جستجوی وصال

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • خدا
  • راهیان نور
  • شعر مذهبی
  • شعر مذهبی
  • شهادت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس